تعداد بازدید۲۱۶۷مرتبه
آیا می خواهید بدانید کشور توسعه می یابد یا خیر ؟!
اگر می خواهید بدانید کشوری توسعه می یابد یا نه اصلا سراغ فناوری کارخانه و ابزاری که استفاده می کند نروید .اینها را به راحتی می توان خرید ، دزدید یا کپی کرد !
برای دیدن توسعه بروید در دبستان ها و پیش دبستانی ها ، ببینید آنجا چگونه بچه ها را آموزش می دهند . اگر کودکان شما را پرسشگر ، خلاق ، صبور ، نظم پذیر ، خطر پذیر ، دارای روحیه گفتگو و تعامل ، دارای روحیه مشارکت جمعی و همکاری بار آورند اینها ، انسانها و شخصیت هایی خواهند شد که می توانند توسعه ایجاد کنند…
“داگلاس نورث برنده نوبل اقتصاد”
تحلیل حرف تازه :
هرگاه در ایران سخن از توسعه به میان می آید دریچه ای بزرگ روبروی متخصصین ، اندیشمندان و صاحبان سخن و نظر باز میشود که هرکدام از سویی گفتاری قابل تامل و تفکر را مطرح مینمایند . ابعاد گوناگون آن را تحلیل کرده و به ارایه مفاهیم با گفتاری کاملا آکادمیک میپردازند . تئوری های توسعه در تمامی سرزمینهای دنیا یکسان ارایه شده است و با ارتقا مفاهیم ضمن حفظ مبانی اصلی ، امکان دسترسی به آن همواره فراهم بوده است اما به راستی در کشور ما چه اتفاقی افتاده است ؟
ایران تا پیش از دهه ۱۳۳۰ شمسی فاقد هر گونه نظام سازمان یافته برنامهریزی برای توسعه کشور بود . با شتاب گرفتن اندیشههای توسعه، ضرورت برنامهریزی بیش از پیش آشکار و سازمان برنامه و بودجه کشور تأسیس شد.
سازمان برنامه و بودجه را میتوان یکی از پایههای نظام اقتصادی و توسعه ایران در سالهای پس از ۱۳۳۷ دانست. سازمان برنامه و بودجه و به زبان دیگر سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور خاستگاه برنامههای توسعهای بود که در سالهای قبل و پس از انقلاب به اجرا درآمده است. تشکیل کمیسیون اقتصادیات در سال ۱۳۰۳ شمسی در مجلس شورای ملی را میتوان اولین اقدام رسمی در زمینه پیدایش تفکر برنامهریزی و توجه به توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور دانست. این کمیسیون به ریاست سید حسن تقیزاده و عضویت ۷ تن از نمایندگان دوره پنجم مجلس برای هماهنگی در اجرای برنامههای عمرانی و اقتصادی تشکیل شده بود.
بعد از کمیسیون اقتصادی مجلس پنجم، بار دیگر اندیشه برنامهریزی در سال ۱۳۱۰ توسط علی زاهدی مطرح شد. وی در این باره، رساله نسبتاً مفصلی به نام ” لزوم پروگرام صنعتی ” تهیه و منتشر کرد.تلاش دامنهدار بعدی در سال ۱۳۱۶ توسط ابوالحسن ابتهاج آغاز شد . وی کار خود را از بانک شاهی سابق شروع کرد و فاقد تحصیلات دانشگاهی داخل و خارج کشور بود. اما چون به مقوله توسعه اقتصادی علاقه پیدا کرده بود، به مطالعه کتابهای اقتصادی پرداخت و خود را با مفاهیم توسعه و برنامهریزی آشنا کرد.ابتهاج پس از آشنایی با تفکر برنامهریزی، برای جا انداختن آن در جامعه سامان نیافته ایران به ترویج این اندیشه پرداخت و این فکر را تحت عنوان نقشه به کار میبرد که ما باید «نقشه» داشته باشیم، یعنی هدفمند و بابرنامه باشیم.
منظور اصلی وی این بود که هدفها و نیازهای جامعه، شناسایی، بودجه مورد نیاز کارها برآورد، اعتبارات در دسترس معلوم و با برقراری تناسب بین بودجه و اعتبارات، فعالیتهای اجرایی ساماندهی شود، به طوری که اعتبارات به بهترین شیوه به مصرف برسد و جامعه به خوبی از نتایج آن بهرهمند شود.سرانجام تلاشها و رایزنیهای ابتهاج با قوام (نخستوزیر وقت) منجر به تشکیل جلسه شورای عالی اقتصادی، که مدتها فعالیتی نداشت، شد. این جلسه در دهم فروردین (۱۳۲۵) تشکیل شد و قوام در سخنانی ضمن تشریح نابسامانیها و شوربختی کشور و پس از اعلام سیاستهای اقتصادی دولت خود، بر لزوم ادامه فعالیت شورای عالی اقتصادی و طرح یک نقشه اقتصادی تأکید کرد.
کشور ما از سال(۱۳۲۷) برنامه ریزی توسعه را با برنامه های توسعه هفت ساله آغاز نمود . شش برنامه توسعه قبل از انقلاب ، پنج برنامه توسعه بعد از انقلاب ، چندین برنامه آمایش سرزمین ، برنامه بیست ساله و هم اکنون نیز در آستانه برنامه توسعه ششم هستیم .
چه باید گفت و چه باید کرد ؟
گرچه بین اندیشمندان و صاحب نظران توسعه همواره اختلاف نظراتی پیرامون اولویت های جنبه ای بر جنبه دیگر توسعه مطرح بوده است اما به نظر میرسد ما همواره بر روی نیروی انسانی و نفراتی که باید محور حرکت این اندیشه باشند ، مشکل داشته ایم .
توسعه سیاسی ، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و یا فرهنگی ؟
براستی کدامیک از ابعاد توسعه در ایران بر بعد های دیگر میتواند اولویت داشته باشد .
اگر اذعان داشته باشیم که نیروی انسانی کارآمد بالاترین سرمایه یک کشور ، سیستم ، سازمان و تشکل است ؛ براستی به چه میزان و اندازه ای در این خصوص موفق بوده ایم ؟
شاید گفتار داگلاس نورث در مورد کشور ما صادق باشد . شاید باید آموزش را مقدمه ای برای توسعه دانست . شاید باید به پیش دبستان ها ، دبستان ها و مدارس توجه بیشتری نمود .
شاید باید بودجه وزارت آموزش و پرورش کشور را از تمام بودجه های وزارت خانه های دیگر بیشتر نمود .
شاید باید بیشتر فرهنگ کتاب و کتابخوانی را افزایش داد .
شاید باید دانشگاه ها را هدفمند تر هدایت نمود.
و شاید های دیگر….
براستی اگر از سال ۱۳۲۷ به امر آموزش پرداخته بودیم و به آن بها داده بودیم ، امروز توسعه نیافته بودیم ؟
به امید فرداهای بهتر برای ایران و ایرانی.
علیرضا فلاحتکار. ۱۳۹۵٫۹٫۱۴
telegram.me/alireza_falahatkar