تعداد بازدید۲۲۹۳مرتبه
سالهای زیادیست که در کنار دریا زندگی کرده ایم ، شهری ساحلی بوده ایم ، دریاچه مان بزرگترین در یاچه دنیا بوده است اما هیچگاه احساس مناسبی از ارایه خدمات در این بخش نداشته ایم و اساسا خدماتی ارایه نشده است . حدود ۱ سال است با تیمی متشکل از جوانانی شایسته در بخشهای مختلف طراحی جاده ساحلی ، ایستگاه های ارایه خدمات دریایی ، هیدرو گرافی و هیدرولوژی ، مکانیک خاک و…. در حال مطالعه و تحقیق بر روی روند اجرایی جاده و سایر موارد آن با در نظر گرفتن رفتارهای دریای کاسپین هستیم . سالهای زیادی تصور مدیران شهری احداث جاده ای در پشت دیواره سنگی بوده است . حال اینکه تعریف جاده ساحلی در دنیا چیز دیگریست.
مردم دوست دارند دریا را ببینند ، کنارش قدم بزنند و شبی ماهتابی را با صدای امواج تجربه کنند. مردم دوست دارند از انواع مختلف ورزشهای آبی در شهرشان استفاده کنند. مردم دوست دارند ساحلی امن داشته باشند تا عزیزانشان را از دست ندهند . هنوزاندوه از دست دادن همزمان ۴ نفر از هموطنانمان را در تابستان گذشته آنهم در چند دقیقه و در کنار یکدیگر از یاد نبرده ایم…….
گرچه اجرای کل پروژه جاده ساحلی زمانبر و پر هزینه است اما در فازهای اولیه میتوان با در نظر گرفتن خط پروژه اصلی با کمترین هزینه ایستگاه های ساحلی را ایجاد کرد تا هم شهروندانمان استفاده ای بهینه از این امکانات داشته باشند و هم در حوزه گردشگری توانسته باشیم مسافرین را جذب نماییم. نمونه ای از یک ایستگاه ساحلی با خدمات مشخص شده را با همت تیم طراحی آماده نمو ده ایم که به رویت شما بزرگواران میرسانم.
با درود فراوان
امنیت و غنای ساحلی حق مسلم ماست !
از حضرت عالی و تمام عزیزانی که در این مسیر زحمات فراوان بر خود هموار داشتند قدردانی می نمایم .
توجه دادن شما به تعریف نوین جاده ساحلی برای بسیاری از جامعه ما که دیوار شاید در نظرشان طبیعی ترین نوع تعیین حدود ارضی باشد در صورتی که این غیرطبیعی ترین اندیشه ساری در مناطق خاصی ست به لحاظ تاریخی دیوار چین روزگار کهن … و دیوار برلین دیواری با خشت های سیاسی دیوار آهنین و ….
دیوارهای سایبری و فضای مجازی … دیوارهای پارازیتی … و … و ….
دیوارهای خشن تگری با شیشه های نوک تیز روی آن اعتراف به چه واقعیت بیرونی اجتماعی ست ؟ …
فضاهای بی کیفیت انسان های بی کیفیت می سازند !
جناب فلاحتکار با تشکر از حضور شما در جمع انجمن معماران غرب مازندران گرچه انتقادهای زیادی به شهرداری در دل داشتم و دارم اما چیزی در درون من مانع فوران کنترل ناشده و آتش فشان دردها به بیرون شد
ما باید منصف باشیم و شکاف ها را با نیک اندیشی و دوستی پر کنیم … ما باید دیوارهای بی اعتمادی را فرو ریخته و پل های دوستی بنا کنیم … از قطبی کردن فضا و سیاه و سفید دیدن پرهیز کنیم و خوان هفتم ما پرهیز از افراط گرایی ست و جزم اندیشی
حال که کسی سینه خود را سپر کرده و مسئولیت پاسخگویی و شنیدن دردهامان را پذیرفته است آیا باید خنجر های ساخته شده از ناخرسندی هامان را پیاپی در سینه او بکاریم … این خلاف راه و رسم و منش انسانی ست
شهرداری ما خالی از مشکل نیست … نظام مهندسی ما نیز هم و ما خود نیز همینطور
ما خود بعنوان فرد فرد تشکیل دهنده یک جامعه خالی از ایراد نیسیم و جامعه برآمده از ما نیز همینطور
اما گاه مشکل ما هستیم و گاه طرف دیگر و گاه وجه سوم که رابطه ی ماست !
و امروز ما در هر سه بعد دارای مشکلیم هم بعنوان مثال نظام مهندسی ما و هم شهرداری و هم رابطا این دو
هم خود مهندسین و هم نهاد نظام مهندسی و هم رابطه این دو … و این برای همه خرده سیستم ها و کلان سیستم ها قابل به تسری ست … پس سعی کنیم عادلانه و منصفانه نقد کنیم و اول یقه خود را بگیریم
سالها قبل مقاله ای تحت عنوان ” زنگ ها برای که به صدا درمیآیند ؟!” را در پس حادثه ریزش یک مغازه متاثر از گودبرداری بانک صادرات در بالاتر از فروشگاه فرهنگیان تنظیم کردم و به خطرات ناشی از گودبرداری غیراصولی گودبرداری خصوصا در ۶ ماهه دوم سال پرداختم و تنها اشاره بعنوان نمونه موردی که آقایان بدانید مرگ فقط برای همسایه نیست و این برای همه مهندسین و در هر جایی از کشور ممکن است اتفاق بیفتد عکسی از این ریزش را نهادم اما کانون مهندسین از چاپ آن امتناع کرد و ما ریزش های متعدد زیادی را از آن زمان تا بحال تجربه کرده ایم چرا که فکر می کنیم برای ما و در شهر ما و پروژه ما این اتفاق نامحتمل است و آن را جدی نمی گیریم … حال آنکه عکس ها و نمونه های موردی ما را معطوف به وجود خطر در یک قدمی ما می کنند و میزان درجه حساسیت مهندسین را بالا می برد اما مصلحت اندیشی کور و سیاست زدگی های بی معنی و تا نوک بینی دیدن های ما زمینه ساز دردهای آتی ماست !
مقاله دیگری در دفاع از حقوق معماران و لزوم طراحی معماری توسط معماران و نه مهندسان عمران و سپردن کار به کاردان تحت عنوان ” خلق بی رحمانه فضا” ارائه کردم که در آن اشاره نمودم وقتی کسی که دغدغه فضا ندارد دست به طراحی می برد این نمی تواند تعهدآفرین باشد چون کسی که تخصص ندارد چگونه می تواند خود را متعهد بداند وقتی در حوزه فراتر از تخصصش وارد عمل می شود اینگونه ست که بی رحمانه خلق می کند و کلونی از ناهنجاری های کالبدی و آشفتگی های بصری به شهر تحمیل می شود … آن موقع بعنوان مهندس پایه سه عمران نه در دفاع از معماری که در دفاع از حقیقت و آنچه باید باشد دست به قلم بردم چرا که ما باید از منافع نامشروع شخصی خود بگذریم چون منافع شخصی ما الزاما در تضاد با منافع جمعی شهر ما نیست … منافع شخصی من باید از آنچه بدان آگاهم و توانا برآید تا منافع جمع را نیز در پی داشته باشد تا بتوان نتیجه کار را به مفهوم برد برد تعبیر کرد
و امروز که در مقطع ارشد معماری مشغول تحصیل هستم می بینم که نهایتا معمارها و انجمن معماری به سوی احقاق حقوق خود پیش می رود و هر که راه می رود می تواند گم شود اما به قول معروف که جوینده یابنده ست
و بارقه ای از امید همیشه وجود دارد که چشمان تیزبین و راسخ آن را می بینند .
امروز
با شما هم باورم که روز وا دادن نیست .جایی که همه دنیا در مسابقه و رقابت لحظه به لحظه و در دوی سرعت با هم در کشاکش اند با دمپایی ابری وارد میدان شدن بس مضحک و تمسخرآمیز است .
من هم مانند شما اینجا “ریشه در خاکم ”
معتقدم باید تفکر گلدانی مان را کنار بگذاریم و در بستر بازتری از حوزه ی عمل وارد شویم و با محدود بودن در گلدان های منفرد خداحافظی کنیم تا در بستری بسیط ریشه هامان را وسیع تر و عمیق تر بدوانیم و فضای هم افزایی را ایجاد کنیم و این برآمده از انسان دوستی و دوری از خودمحوری هامان است که می تواند ما هم دردان را همدل و همراه کند !
به امید توفیق روزافزون و با سپاس از زحماتی که برای خانه ی بزرگ و مشترک مان بر خود هموار می دارید
سید نیما وهابی