تعداد بازدید۱۷۲۰مرتبه
مقاله حاضر در مجله کتاب ماه علوم اجتماعی شماره ۶۲ شهریور ۱۳۹۲ منتشر شد. در این شماره مجموعه ای از مقالات در زمینه شهر منتشر شد و مقاله ای نیز به معرفی کتاب «پشت دریاها شهری است» اختصاص داشت. مقاله شهر و شادی نکات قابل ارزشی داشت که شایسته دانستم تا همشهریان عزیز نیز آنرا مطالعه کنند. اگرچه متن نسبتا طولانی است اما همچنان این مقاله تنها درآمدی بر این موضوع است.
• شادی شهر: طرح یک مسأله
زیگمونت باومن نظریه پرداز اجتماعی معاصر در کتاب «اشارت های پست مدرنیته» روایت شادی بخش و متفاوت از نگرش های مرسوم روشنفکرانه از مدرنیته و اصلی ترین جلوه آن شهر ارائه می کند. او معتقد است «روی هم رفته به نظر می رسد این نظام در سلامت باشد، نه در بحران». (باومن ۱۳۸۴: ۱۱۸) سازوکار این سلامت نیز به اعتقاد باومن عبارت است از «آزادی مصرف» و به سلطنت رساندن «اصل لذت» (همان ۱۱۵).
مارشال برمن در کتاب مشهورش «تجربه مدرنیته» هنگام بررسی مدرنیته، داوری قاطع متفاوتی از باومن ارائه می کند. او خصوصیت مدرنیسم را چنین توصیف می کند:
اول شکوه توان و پویایی مدرن و دوم، اثرات تخریبی فروپاشیدن و نهلیسم مدرن و نزدیکی عجیب میان آن دو: احساس گرفتار شدن در گردابی که در آن امور واقع و ارزش ها می چرخند و منفجر و تجزیه و دوباره ترکیب می شوند؛ شکی عمیق در مورد آنچه اساسی و ارزشمند و حتی واقعی است. شعله کشیدن رادیکال ترین امیدها و حتی در عین حال انکار همان امیدها. (برمن ۱۳۸۴: ۱۴۷)قصه علوم اجتماعی کم و بیش کاملاً روایت پردازی و تحلیل کردن این تناقض ذاتی مدرنیته و شهر است. اگر با برمن در زمینه این تناقش ذاتی شهر هم عقیده باشیم من در اینجا می خواهم سویه مثبت و سازنده شهر را ببینم. امیدوارم شما هم به آن خورده نگیرید. لابد می دانید که سنت روشنفکری و حتی دانشگاهی تکیه بر بازنمایی و تشریح سویه منفی و مخرب شهر است. انتظار ندارم به من برای توجه به سویه مثبت شهر پاداش بدهید اما لطف کنید از مجازات کردنم چشم بپوشید. آنچه نوشته ام تأملات سرگردانی و پرسه زنان شهروندی در نظر بگیرید که از زندگی در شهر به شوق آمده است نه دانشمند یا روشنفکری که می خواهد رتبه علمی بگیرید یا تحسین دیگران را برانگیزد. به آداب و رسوم نثر دانشگاهی هم پایبند نبوده ام. از سر شوق به هر جای شهر شادمانه نگاه کرده ام تا شادی و شور شهری را ببینم. نمی دانم نیرو یا حس پنهانی به من می گوید در این زمانه از سویه مثبت شهر سخن گفتن نوعی اندیشه انتقادی است، هر چند ظاهری محافظه کارانه دارد. اساساً سخن از سویه مثبت مدرنیته و تجدد در بافت گفتمان های امروز جامعه ما نوعی خلاف رود شنا کرذن است. نیست؟ در اینجا هم کمی غلندری و شهامت می خواهد تا از برخی حقیقت ها و رازهای مگو پرداریم. بگذریم.شهر اگرچه مولد بحرانها، آسیبها، و مشکلات زیادی است، اما بیش از آن که مولد آسیبها باشد، سعادتها، بهروزیها، موفقیتها و لذتهایی را برای انسانهای قرن بیستم تولید کرده است. ما به ندرت به این ویژگیها توجه کردهایم. اکنون میخواهم این وجوه را توضیح دهم. شهر اگر آن گونهای که در رمانها، فیلمهای سینمایی یا تحقیقات روانشناسان و جامعهشناسان نشان داده میشود، پدیدهای شوم و مولد بیماریها و مشکلات زیادی برای زندگی آدمی است، چرا در تمام طول تاریخ، به عنوان متن مدنیت، پیشرفتهای تکنیکی و فناورانه، جایگاه عقل، مرکز تمرکز نیروهای فکری و خلاق، و مظهر مدرنیته شده است؟ ما انسانها قطعا در شهر چیزهایی را میبینیم و تجربه میکنیم و مییابیم و حس میکنیم که موجب شادی و لذت و پیشرفت و پویایی و بهبود زندگی ما میشود. شهر دربردارنده تجربههای احساسی، عاطفی، عقلی، انسانی و اخلاقی گوناگونی است که قطعا نمیتوان به کمک نگاههای آسیبشناسانه و مطالعات معطوف به شناخت چالشهای شهر آنها را شناخت. من از مطالعات آسیبشناسانهای که روانشناسان و جامعهشناسان و محققان مطالعات شهری انجام میدهند، انتقاد نمیکنم و وجود یا ضرروت آنها را نیز انکار نمیکنم. چرا که ما برای داشتن شهری انسانیتر و آرامتر و زیباتر نیازمند مطالعه و رصد دائمی آسیبها و مشکلات و چالشهای زندگی شهری هستیم. تردیدی ندارم که مطالعات آسیبشناسانه انجامشده در بهبود وضعیت جامعه شهری تاثیرگذار بودهاند. اگر شهر آنگونه که توضیح خواهم داد، مولد شادیها و لذتها و پویاییها و خلاقیتهای گوناگونی است، بخشی از آن ناشی از تلاشهای فکری، علمی و تحقیقاتی است که محققان رشتههای مختلف برای تشخیص مسالههای شهری و یافتن راههای درمان و حل این مسائل انجام دادهاند. اما نکتهای که باید نسبت به آن آگاه بود این است که رویکردهای آسیبشناسانه به شهر را نباید به عنوان رویکردی که میتواند کلیت زندگی شهری را توضیح دهد، در نظر بگیریم. ما نباید بخشی از شهر را یا یکی از کارکردهای شهر را به تمامیت شهر تعمیم و تسری دهیم. دراینجا با این پیش فرض که شهرها دارای شخصیت هایی هستند که بر ساکنانشان تاثیر میگذارند به تاثیر شهر ها بر شاد زیستن ساکنانش خواهم پرداخت و اینکه شهر با فصیلت هایی که به اهالی اش میبخشد، انها را به دستیابی به آرزوهای بزرگشان نزدیک میکند؛ آرزوهایی که شاید بزرگترینش، همان دستیافتن به “حس خوب زندگی” باشد که بهترین تعریف برای شادی است.میخواهم در این جا این دیدگاه بدبینانه و تباه درباره شهر را به چالش بکشم. البته ما هنوز مطالعات تجربی کافی در اختیار نداریم تا بدانیم که برای مثال شهر تهران یا هر شهر دیگری از ایران به طور مشخص تا چه مقدار و چگونه شادی برای مردم خلق کرده است. بنابراین بر اثر فقر اطلاعات اجتماعی، تاریخی و عاطفی نمیتوان تنها با استناد به صرف تجربههای تجربی ایدههای خود را بیان کرد. اما تلاش میکنم تا با استناد به تحولات تاریخی و دیدگاهها و مفاهیم تجربی و نظری و همچنین تجربیات شخصی خودم نشان دهم که آن دیدگاه بدبینانه درباره شهر افراطی و تا حدودی غیرواقعبینانه است.پرسشی که در ابتدا باید اندکی به آن توجه کرد این است که طرح مناسبات شهر و شادی چه اهمیتی دارد؟ اجازه دهید این موضوع اندکی توضیح دهم. یکی از مباحث مهم برای انسان شهرنشین امروز، شناختن شهر است. ما چه متخصص مطالعات شهری باشیم یا نباشیم، چه شناختن شهر در زمره علایق فکری ما باشد یا نباشد، نیازمند نوعی دانش و آگاهی دقیق از شهر هستیم. به همین دلیل امروزه، کم و بیش تمام شاخههای علمی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی، شهر را در کانون توجه خود قرار دادهاند؛ جامعهشناسان، انسانشناسان، اقتصاد دانان، حقوقدانان، مورخان، محققان مطالعات فرهنگی، روانشناسان، متخصصان تعلیم و تربیت، حتی متخصصان حوزه هنر و ادبیات، هر کدام به نوعی شهر را مطالعه میکنند. این دانشها در پاسخ به نیاز ضروری انسان امروزی به مطالعه شهر است که درگیر مطالعه شهر شده اند. نیاز ما به مطالعه شهر حتی از دانشها و رشتههای علمی نیز فراتر رفته است. مردم در زندگی روزمرهشان دائما در حال کاوش و جست و جو درباره شهر و ابعاد مختلف آنند. البته در این جستوجوها آنها هرگز با نام پژوهش و پژوهشگر فعالیت نمیکنند. بلکه به عنوان شهروند و شهرنشنین و انسان عادی تلاش میکنند درباره شهری که در آن زندگی میکنند یا شهرهای دیگری که قصد دارند به آن سفر کنند، اطلاعات تاریخ، جغرافیایی، اقتصادی یا اطلاعات فرهنگی، هنری، ادبی به دست بیاورند. علی رغم چنین تلاش همه جانبهای که مردم عادی و محققان برای شناخت شهر کردهاند ما هنوز اندر خم یک کوچهایم. هنوز چیزهای زیادی درباره شهر و زندگی شهری وجود دارد که حتی به اندازه اندکی، درباره آن چیزی نمیدانیم. یکی از این موضوعات، شادی و شادمانی و نسبت آن با شهر است.یکی از مهم ترین ابعاد زندگی شهر که ما دربارهاش کم میدانیم اما اثر بسیار عمیق و گسترده به جای می گذارد «تاثیر شهر بر احساسات و روح و روان ساکنان شهرها» است. شهرها از راههای مختلفی در شکل دادن احساس و عاطفه ما تاثیرگذارند. همان طور که ما شهرنشینان نیز از راههای متفاوتی بر شکلگیری احساس شهر، شکل شهر، ایمان شهر، ساختار شهر و دیگر ابعاد شهر تاثیر میگذاریم. من در این جا تلاش میکنم تا به یک موضوع مشخص که به گمانم کمتر درباره آن صحبت شده است، یعنی تاثیر شهر بر شادی یا احساس شادی صحبت کنم. و البته در این صحبت تلاش میکنم تا نشان دهم که ما شهرنشینان در زندگی روزمره و عادی با فعالیتهایمان شهرها را شادتر یا غمگینتر میکنیم.با توجه به آنچه گفته شد به بحث شهر و شادی از زاویه «تاثیر شهر بر روان آدمی» وارد میشوم. سپس با برشمردن آسیب های زیستن در شهرها، که از پژوهشگران و نویسندگان تا مردمان عادی، شهرها را با همین آسیب ها میشناسند و توصیف میکنند، در بخش «شهر، نگاهی دیگر»، تلاش میکنم تا نگاهی کامل تر به تابلوی پیچیدهای که از شهر در ذهنمان داریم بیاندازم. در ادامه بحث «فضیلت های شهر» را مرور خواهم کرد؛ برتری ها و امکاناتی که شهر در اختیار ساکنانش می گذارد. سپس در بحثی با عنوان «زیبایی شناسی تخیل شهری» نگاهی خواهم داشت بر اینکه شهر، چگونه با افزایش ظرفیتهای ذهنی ساکنانش، می تواند خلاقیت آنها را بارور کند. «هدیههای شهر»، نگاهی دارد به آنچه شهرها بیدریغ و مادرانه به فرزندان یا همان ساکنانشان میبخشند. با توجه به تمام خصوصیات و ویژگی ها که برای شهر ها در ارتباط با ساکنانش معرفی کردم، با ذکر مثالهایی روشنگر، خواهم گفت که شخصیت شهرها به مثابه یک موقعیت فرهنگی-اجتماعی، بر ساکنانشان تاثیر می گذارد و آنها را واجد ویژگی هایی خواهد کرد که سایر مردم، اهالی آن شهر را به آن خصوصیات میشناسند. این بحث در ذیل عنوان «شهر و شخصیت بخشی» مطرح شده است. در جمع بندی آنچه میخوانید، بازگشتی خواهم داشت به عنوان اصلی مقاله؛ «شهر و شادی» و با تیتر«تحقق آرزوهای بزرگ در شهر های بزرگ» خواهم گفت که چرا و چگونه شهرهای بزرگ، محل تحقق آرزوهای بزرگ و بستر شادی های پایدارند.
• تاثیر شهر بر روان آدمی
از سالهای ۱۹۸۰ به بعد شاخهای مطالعاتی به نام «روانشناسی شهر» پدید آمدهاست. در این شاخه مطالعاتی که در سالهای اخیر هم رو به گسترش است، پرسش از این است که شهر چه تاثیری بر روح و روان ما میگذارد. در واقع روانشناسان تلاش میکنند با توجه به نگاه ویژهای که دارند، تاثیرپذیری فرد و روان او از ساختارهای شهری و ابعاد مختلف زندگی شهری را توضیح دهند. روانشناسان عموما به دلیل نوع نگاهی که دارند بیشترین توجه خود را معطوف به آسیبهای روانی، بیماریها و چالشهایی که شهر برای انسان ایجاد کرده است، کردهاند. این توجه روانشناسان ناشی از این واقعیت است که زندگی انسان شهرنشین امروز، همراه با برخی مشکلات، تنشها، تضادها، استرسها و در نهایت بیماریهای گوناگون فردی و اجتماعی است. روان انسان شهرنشین امروز تا حدودی از گسترش و تحول سبکها آسیبهای متعدد دیدهاست. بسیاری از بیماریهایی که امروز شاهد آن هستیم تا حدودی تحت تاثیر شهرها و توسعه شهرنشینی است. انواع سکتهها و بیمارهای جنسی و مقاربتی، و بسیاری از اختلالات روحی و روانی که در نتیجه فشارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زندگی شهری ایجاد میشود، ناگزیر روانشناسان را به این سو سوق داده است تا ببینند شهر چگونه بر روان آدمی اثر میگذارد و از طرف دیگر، چگونه میتوان با تغییرات و ساز و کارهای شهری از میزان آسیبهای روانی شهر کاست. اما واقعیت این است که شهر اگرچه همراه با تنشها، فشارها و آسیبها و مشکلات روانی برای شهروندان است، ولی به شکلهای مختلفی شور، نشاط، امید، پویایی، تغییر و حس خوب زندگی را برای شهرنشینان فراهم میکند. به همین دلیل است که عده زیادی از مردم جهان از دو قرن پیش تا به امروز شهر را به عنوان مقصد ایدهآل زندگی خود انتخاب کردهاند. از دو قرن پیش به این سو با ظهور انقلاب صنعتی و دیگر تحولات ناشی از مدرن شدن، نوعی انقلاب شهرنشینی در جهان به وجود آمده است. در این انقلاب شهرنشینی هر روز از تعداد جمعیت عشایری و قبیلهای کاسته و بر جمعیت شهرنشینان افزوده میشود. چنین روندی در انقلاب شهرنشینی ریشههای مختلف دارد. اما بدون تردید یکی از علتها و ریشههای آن حس خشنودی و رضایت مردم از زندگی در شهر است. البته حس خشنودی و رضایت کاملا نسبی است و ما در مقایسهای که بین چیزها انجام میدهیم یکی را نسبت به دیگری بهتر یا محدودتر میدانیم. با توجه به این واقعیت که نه تنها روانشناسان بلکه جامعهشناسان و محققان برنامهریزی شهری، جغرافیای شهری و دیگر رشتههای مربوط به حوزه مطالعه شهر، به مطالعه آسیبها و چالشهای شهر علاقه نشان دادهاند، در نتیجه عملا نه تنها روانشناسان بلکه محققان دیگر نیز عمدتا از مشکلات، چالشها، تباهیها و انواع آسیبها و چالشهایی که شهر برای انسان مدرن امروزی تولید میکند، سخن گفتهاند.
• نگاهی دوباره به شهر
محققان نخستین مکتب مطالعات جامعهشناسی شهری یعنی مکتب شیکاگو که در سالهای ۱۹۲۰ به بعد ظاهر شد، بیشترین هم و غم مطالعاتی خود را صرف مطالعه گروههایی مانند جمعیتهای حاشیهنشین و مطالعات شهری کردند. علاوه بر این، در رسانهها و مطبوعات نیز معمولا تمایل جدی وجود دارد تا از بحرانها، مشکلات و تنشها و حوادث تلخ زندگی شهری سخن بگویند. مطبوعات و رسانهها لاجرم به چیزی توجه میکنند که «ارزش خبری» داشته باشد. در شهر معمولا چیزهای خوب به ندرت ارزش خبری دارند. تصادفات، مرگ، زد و خوردهای دستهجمعی، تجاوز و امثال اینها رخدادهای ویرانگر هستند که از دید روزنامهنگاران ارزش خبری دارند. در نتیجه این امر، ما در مطبوعات و رسانهها تصویری سیاه از شهر با رخدادهای عجیب و غریب، باندهای گانگستری، معتادان، گدایان، کودکان کار، زنان خیابانی و مسائلی از این نوع نشان میدهیم. مردم عادی نیز در محاورات روزمره خود به ندرت از تجربههای خوبشان از شهر با یکدیگر صحبت میکنند. مردم عادی هنگامی درباره شهر لب به سخن میگشایند که با حادثهای شگفت در زندگی روزمرهیشان مواجهشدهباشند. آن چیزی که برای مردم ارزش گفت و گو پیدا میکند، حوادث غیرعادی و شگفتانگیز و ویرانگر و تلخ است. اگر مجموعه نکاتی را که گفتیم، در کنار هم قرار دهیم، به این نتیجه میرسیم که شهر جای زیبایی نیست. در شهر خطرها بسیار است، گرانی بیداد میکند، مردم با یکدیگر قهرند. و در یک کلام، غریبگی و بیگانگی ماهیت زندگی شهری است و همسایگان با یکدیگر تعامل ندارند و کسی به داد کس دیگر نمیرسد. شهر محلی است برای هزینههای بالا و درآمدهای پایین. ماشینها در شهر امکان تردد را کم و محیط زیست را آلوده کردهاند. در کل، شهر به فضایی بد و غیر قابل تحمل بدل شده است. در مقابل، تصویری که از روستا در ذهن ما شکل گرفته است به عنوان محیطی غیر از شهر، جایی است سرسبز با مردمان ساده و خوش طینت و آرام و صلحجو؛ دارای لبنیات و گوشت و مواد خوردنی طبیعی و سالم و ارزان؛ و محیطی ایدهآل و دوستداشتنی از نظر آب و هوا. از این دیدگاه روستا مأمن و محیط رمانتیکی است که مدینه فاضله انسان را میسازد و در مقابل، شهر گاراژی بزرگ یا محیطی جهنمی است. در فیلمهای سینمایی، رمانها و داستانهای ایرانی نیز در دهههای اخیر این نگاه به شهر گسترش یافته است. اگر این گونه که اشاره شد، به شهر نگاه