تعداد بازدید۱۳۵۱مرتبه
این هفته فرصتی فراهم آمد تا با شاعران توانمند شهرستان در محفلی کاملا صمیمی و با صفا گرد هم آییم . نخست هریک تفالی بر حضرت حافظ زده و غزلی را خواندیم و سپس دوستان ترانه ها و اشعار نغزی را که برای این هفته آماده کرده بودند خواندند و به نقد و بررسی کارهای هم پرداختند. لحظاتی خوش بود برای بنده حقیر تا غرق در احساس شوق و معنویت باشم و از محضر خوبان حاظر استفاده نمایم . من نیز چند خطی از دفتر شعرم را خواندم :
شمع محفل گر تو باشی تا سحر پروانه ام
از خود و با خویشتن من دگر بیگانه ام
گردم و گردم بدورت تا که سوزد بال من
شاید آن لحظه بگویی که منم دیوانه ام
گر بسوزد جسم من روحم بماند یادگار
یا تو رویا بودی و یا که من افسانه ام
صوفی و صافی اگر در بزم مطرب می خورند
ساغرم بشکسته و در حسرت پیمانه ام
این سبو بشکست ودیگرصوفی و صافی کجاست؟
آخرش ساقی بماند و ساغر شکرانه ام
برای استاد ابوالحسنی و فعالان انجمن شعر سلمان هراتی آرزوی سلامتی و شادکامی دارم.