تعداد بازدید۳۰۹۵مرتبه
به نام خالق هستی
شهروند گرامی
به نظر شما
۱٫ چرا با ارائه طرح های مختلف به مدیران شهری هنوز شاهد تغییر و آغاز روند اجرایی نیستیم ؟
۲٫ چرا و به چه علت اکثر مدیران از برگزاری جلسات پرسش و پاسخ امتناع میورزند؟
۳٫ آیا نقدهای کارشناسی تا کنون توانسته است بر روند تفکر مدیران اجرایی تاثیر مثبتی داشته باشد؟
۴٫ آیا تقدیر و تجلیل از پرسنل و کارکنان توانسته است بر بهبود عملکرد آنان تاثیرگذار باشد ؟
۵٫ چرا حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب در شهرستان کمتر دیده میشود؟
لطفا نظرات و پیشنهادات کارشناسانه خود را در خصوص هر سوال از طریق راه های ارتباطی اعلام شده برای ما ارسال فرمایید .
سپاس از همراهی شما
علیرضا فلاحتکار. ۱۳۹۵٫۱٫۱۶
Www.falahatkar.ir
Info@falahatkar.ir
Telegram : 09111911102
Instagram : korosh_falahatkar
بنام خدا
برادر ارجمند جناب آقای فلاحتکار
سلام، قبل از هر چیز بر خود لازم می¬دانم از شما بابت رویه¬ای که به کار گرفته¬اید تشکر کنم. رویه طرح پرسش و مشارکت خواستن از شهروندان برای حل مسائل و مشکلات شهری. به عنوان یک شهروند مسئولیت¬پذیر بر خود لازم می¬دانم حداقل در مورد پرسش¬های شما بیندیشم. در پاسخ به پرسش¬های شما ادعایی مبنی بر ارائه نظری کارشناسانه ندارم. بلکه نوشته من صرفاً ناشی از اندیشیدن به سوالات شماست. مجدداً از اینکه با پرسش¬های تان حداقل تلاش در بیدار کردن ذهن¬های خفته را دارید سپاسگزارم. اما پیرو سوالات مطرح شده از جانب شما در تاریخ ۱۶/۱/۹۵ به این نتیجه رسیدم که به جای پاسخ به تک تک سوالات به موضوعی عمومی¬تر اشاره کنم. در واقع حکایت توسعه شاید مشابه داستان مرغ و تخم مرغ باشد. این سوال که آیا ابتدا مرغ بوده یا تخم مرغ؟ به نظر می¬رسد برای داشتن جامعه توسعه¬یافته ابتدا باید انسان¬هایی با ذهنیتی توسعه یافته یعنی انسان¬هایی مسئولیت¬پذیر و پاسخ¬گو، اهل گفتگو و دارای ذهنی خاکستری و به دور از خودآرایی و جزم¬اندیشی، خلاق و صاحب ابتکار داشت.حال پرسش این است که در چه جامعه¬ای و با چه ویژگی¬هایی چنین انسان¬هایی رشد و پرورش می-یابند؟ که اگر این¬گونه بود پاسخ به پرسش¬های شما آسان و راه حل¬ها ساده و مشکلات به آسانی برطرف می¬شدند. به نظر اینجانب آنچه به تقلید از عصر روشنگری غرب در کشور عزیزمان ایران انجام شد تلاش در جهت اصلاح فرم و ساختار جامعه بود. یعنی تلاش در جهت دموکراتیک کردن حکومت( انقلاب مشروطه و اسلامی) به منظور پاسخگو کردن حاکمیت یعنی کاشتن نطفه آزادی به عنوان یکی از مقدسات انسان مدرن. اما شاید به چیزی که به اندازه کافی بها داده نشده است آگاهی است. حال این سوال مطرح می¬شود که آیا آزادی منجر به آگاهی می¬شود و یا اینکه آگاهی است که بذر آزادی را در دل جامعه می¬کارد. همان حکایت مرغ و تخم¬مرغ. تجربه تاریخ معاصر ایران نشان می¬دهد که آزادی بدون آگاهی عموماً نتیجه عکس داشته، به گونه¬ای که حتی اعتقاد به شعار آزادی را تضعیف کرده و جامعه را به سمت بازتولید استبداد سوق داده است. به نظر می¬رسد مشارکت خواستن از جامعه برای توسعه آن، نیاز به یک پیش¬شرط دارد و آن اینکه آن جامعه اصولاً به مشارکت و استفاده از خردجمعی باور، تبحر و تجربه کافی در گفتگو کردن داشته باشد در غیر اینصورت با کمال تأسف نتیجه مشارکت برعکس و باعث دلزدگی جامعه و مهیا شدن شرایط برای مستبدین و خودرأی¬ها برای جولان دادن می¬شود. حال چاره کار چیست؟ شاید چاره کار رشد و نمو هم¬ زمان آزادی و آگاهی باشد که این امر نیز نیاز به صبر و حوصله و شکیبایی زیاد دارد، بدین معنی که درها آهسته آهسته باز ¬شوند و ذهن¬ها نیز آهسته آهسته بیدار گردند. به عنوان یک معلم این نقد را بر نظام آموزش و پرورش و نظام دانشگاهی کشور وارد می¬دانم که در پرورش و تربیت انسانی آگاه، مسئولیت¬پذیر، منتقد و پاسخ¬گو کوتاهی کرده و مسئولیت خود را به درستی انجام نداده¬ است. با کمال تأسف نظام دانشگاهی ما نیز مشابه روشنفکران تمام توجه خود را به فرم(شکل حکومت) معطوف کرده و به محتوی( پرورش و تربیت انسان¬هایی که قابلیت اندیشیدن و گفتگو کردن داشته باشند) توجهی نکرده است. در پاسخ به پرسش¬های شما، با کمال احترام به جنابعالی باید عرض کنم چطور می¬توان از مدیرانی که به مشارکت، مسئولیت¬پذیری و پاسخ¬گویی اعتقادی ندارد، انتظار پاسخ¬گویی و مشارکت خواستن و جلسات پرسش و پاسخ داشت. مدیری با ذهن استبداد¬ زده و اقتدارگرا اگر هم به عنوان یک حرکت عوام-فریبانه قصد انجام چنین حرکتی داشته باشد احتمالاً اصل مشارکت، پرسش و پاسخ را به سخره خواهد گرفت. همانطور که مدیران جامعه ما مشاوران خود را به بازیچه گرفته و جایگاه مشاوره صرفاً صوری و تأیید حرف مدیر می¬باشد و به تقلید از غرب که مشاور دارند مدیران ما نیز مشاور دارند. همچنانکه غربی¬ها دانشگاه دارند ما نیز دانشگاه داریم!! با این همه قصد من دلسرد کردن جنابعالی نیست، اتفاقاً من به نسل بعد از انقلاب امیدوارم، نسلی که درک درست¬تری از توسعه، اصل مشارکت و گفتگو دارند، به مسائل نگاه سیاه و سفید ندارند. زمان آن فرا رسیده است که یک پوست¬اندازی در محتوی صورت پذیرد ( منظور من در فرم و شکل نیست بلکه در آدم¬هایی است که در این فرم نقش بازی می¬کنند). انتخابات شوراها در سال ۹۶ بهترین فرصت برای این امر است. به نظرم بیش از اینکه به مدیری توانا و کاردان به مفهوم سنتی آن (مستبد و اقتدارگرا) نیاز داشته باشیم به مدیرانی که دارای ذهنیت مشارکت جویی، معتقد به اصل خردجمعی و مشاوره¬پذیر به منظور جمع¬آوری ایده-ها و بکار گرفتن آنها هستند نیاز داریم. امیدوارم که شما بتوانید چنین گروهی را معرفی، نخبگان و دلسوزان منطقه نیز از شما حمایت کرده ، تا هم فرم و هم محتوی آهسته آهسته شکل گیرد، اعتماد و اعتقاد به اصل خردجمعی در جامعه ما ریشه بدواند.
ارادتمند شما
ابوذر مرادی
با سلام
ریشه تمام مشکلات شهرمان و در نگاهی کلان تر کشورمان در جهل ماست. ما اگر بهتر مساءل را درک میکردیم به تناسب وضع مان بهتر می بود.
از کلی گویی که بگذریم همراستا با اگاه سازی مردم، فاکتور کلیدی جهت توسعه شهرمان وضعیت اقتصادی است. اگر وضع اقتصاد شهر بهبود یابد مساءل دیگر نیز همگام با یک مدیدریت صحیح بهبود خواهد یافت.
من طرح هایی عملی جهت ارتقاء پایدار شهرمان دارم و خوشحال میشوم با مسءولین امر به اشتراک بگذارم.
بسیار سپاسگزارم . خوشحال میشوم در خدمت باشم