یک روز بیادماندنی

تعداد بازدید۱۱۵۲۶مرتبه

 

به مناسبت ۱۱ اردیبهشت ، روز جهانی کارگر و تقدیر از پرسنل و کارگران زحمتکش شهرداری شهسوار جشنی به یاد ماندنی برگزار شد . در این برنامه از پرسنل نمونه بخشهای مختلف ، کارگران نمونه وبازنشستگان امسال تجلیل شد و به رسم یادبود لوح سپاس ، هدیه و شاخه گلی تقدیم گردید. اجرای موسیقی محلی ، نمایش طنز ، پذیرایی و نهار بخشهایی از این برنامه بود . حضور مهران رجبی ( بازیگر ارزشمند عرصه طنز و سینما ) نیز به روند برنامه شور و هیجانی دوچندان بخشید. امید که تمامی کارگران عرصه تلاش و سازندگی برای ساختن شهر و کشوران ایران پر تلاش بوده و همواره سلامت و شادکام باشند. از کلیه همکاران پرتلاشم در شورای شهر و شهرداری و همچنین شهردار محترم به جهت همکاری ومساعدت برای برگزاری این مراسم باشکوه بینهایت سپاسگزارم . همچنین از مدیریت محترم باغ اسد ( برادران قدیری ) و کلیه همکارانشان به سبب همکاری بیدریغشان در هر چه باشکوه تر برگزارشدن این جشن سپاسگزارم.
به امید روزهای خوب برای شهری زیباتر و کشوری آبادتر با تلاش من وتو…

11 thoughts on “یک روز بیادماندنی

  1. سلام آقای مهندس نسبت به کامنتها بی تفاوت نباشید در ضمن قراربود پیگیر پل چهارم باشید و گزارش کاملی را ارایه فرمایید . پازلی که بعضی از قسمتهای آن جور نیست چون بعید است ۲پایه بتنی عصر عتیق پل چهارم که در طرف مصب رودخانه به حال خود رها شده کل بودجه ۵میلیاردی ۲سال پیش را خورد باشد .

  2. سلام جناب فلاحتکار در سال مقاومت اقتصادی که مطلوبیتها و اولویت ها براساس زمان می بایستی کارهای عمرانی باشد آیا هزینه کردن بودجه و یا عوارض دریافتی تحت عناوین مختلف از مردم در اینگونه مجالس لازم است با یک حساب سرانگشتی می توان هزینه این روز به یاد ماندی را محاسبه نمود که با آن می شد کارهای هرچند کوچک ولی ماندنی انجام داد خرج که از کیسه مهمان بود، حاتم طایی شدن آسان بود

  3. من بعنوان یک شهروند اگر این سفره دل کارگران شهرداری را برای لحظاتی شاد و شکمشان را برای روزی سیر کرده باشد راضی هستم. از خرج عیان نباید ترسید، ازپولهایی بترسید که سالها است از جیب مردم به جیب عده‌ای میرود.
    برج ها سر به فلک میکشند ولی خیابانها پهن نمیشوند.
    پاساژها ساخته میشود ولی پارکینگی ندارند.
    سرقفلی های میلیاردی جابجا میشود ولی ذره ای صرف زیبا سازی نمای مغازه ها نمیشود.
    تا کی باید ساختمان نیمه کاره مرکز خریدها چهره شهر را زشت کنند؟ آیا شهرداری قوه اجرائی ندارد؟
    خسته شدیم از طرح های برق آسا که چون تب تند زود عرق میکنند،
    از جمع اوری دستفروشان و سد معبر گرفته تا طرح تفکیک زباله..
    انتظار میرود این شورا اشتباهات شوراهای قبل را تکرار نکند و هر از چند گاهی به عقب برگردد و کارهایی که نیمه تمام و ابتر مانده تمکیل نماید و پیگیر شود.
    به کارگران زحمتکش شهرداری هم خسته نباشید میگوییم. فقط آشغال را از سبد جلوی منزل جمع کردند داخل کامیون “آشغالانس” بریزند و سر کوچه دپو نکنند. ممنون.

  4. با سلام قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود .بحث سیر بودن شکم کارگر و خشنودی شان نیست چون سال یک روز و یک شب نیست. به اسم کارگر به شکم … .نخود سیاه مواردی که شماره کردید درست ولی برای شهری مانند شهسوار با این پتانسیل مسئولان و مدیران ریز و درشت بحث کلان و پیچیده ودشواری است واقعا فکرمی کنید این عزیزان می توانند دست به کارهای بزرگتر از جمع آوری دست فروشان بزنند بعید است پس از کلان و کارهای غیر قابل اجرا صرف نظر کن در مدینه فاضله بجوی وبه همین موارد خرد وپیش پا افتاده بپردازیم وقتی پیگیر اقدامات این عزیزان میشوی فقط این را می شنوی بودجه نداریم و نداریم و نمی دهند و نمی شود چه جواب قانع کننده تری ازاین پیدا میشود فرق یک مدیر با مدیر دیگر دقیقا” همین جاست اگرپول باشد من هم که تخصص مدیریت ندارم می توانم فیل هوا کنم مدیریت باید قدرت لابی برای جمع آوری سرمایه ازمنابع مختلف از جمله سرمایه بخش خصوصی را داشته باشد نه اینکه سرمایه گذر خصوصی وقتی برای سرمایه گذاری پا پیش می گذارد با مدیران بی منطق ناآگاه مواجه شود و فرار را برقرار ترجیح دهد حداقل مدیران شهرمان هنرمذاکره را باید بدانند تا سرمایه گذررا مجاب نمایند من مطمئنم در ادوارگذشته که به اثبات رسیده زمانی که پول هم به وفوریافت میشد به دلیل نالایقی بعضی از مسئولین بودجه و حتی عوارضی که از مردم این شهر دریافت می شد سراز مرکز استان در می آورد و……………………………… تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

  5. با سلام
    قبلا گفته بودم از شهر چه خبر ، حال میگویم مگر در شهر ما خبری هم باید باشد.وقتی میشود در راهروهای شهرداری حضور داشت و پروندهای مردم را به این اطاق وآن اطاق ارجاع داد و رای آورد مگر بیکارن به کارهای کلان شهری بپردازند،ماه ها میگذرد و شما در لابه لای کلامتان دنبال ساختن شهر هستید،اگر بجای این همه مراسم ها و حضور در شهرداری ،در جایی بنشینید و وقت بگذارید و برنامه ریزی کنید و چشم انداز شهری را تعریف کنید به بی راه نرفته اید.
    در ناکجا دنبال آبادانی و کار نگردید در شهر ضعف برنامه ریزی بیداد میکند
    دنبال محیط زیست به راه دور نروید و عکس نگیرید یک سری به نهر عبوری در ضلع جنوبی خیابان جمهوری بزنید و فاضلاب جاری درنهر رو باز را در وسط تمدن شهری با پیشینه فرهنگی ببینید ،آنوقت یک نگاهی به هزینه هایتان کنید سلامت مردم و شهروند را با کدام ترازو خواهید سنجید.

  6. سلام آقای فلاحتکار دیگر حتی زحمت جواب دادن کامنتها را بخود نمی دهید آیا این ناشی از بی تفاوتیست یا نداشتن جواب قانع کننده

  7. سیامک و سپهر عزیز،
    در روزگار ما مردم و مدیران همه خسته و زودرنج شده اند.
    هر انتقادی باید یک پیشنهاد داشته باشد.
    هر خرده گیری باید با یک راهکار همراه باشد.
    در این میان تشویق و تشکر هم باشد..
    عیب و اشکال و کمکاری زیاد است ولی موضوعات را یک به یک باید گفت و از آنها خواست پیگیری کنند.
    موضوع جمع آوری دستفروشان را همان موقع بنده نقد کرده بودم که سد معبر به دستفروش خلاصه نمیشود و از پارک کردن اتومبیل در پیاده رو تا گذاردن سبدهای چیپس و پفک و جعبه های نوشابه و سطل های نخود لوبیا و تشک و مبل و ….. در پیاده رو توسط مغازه داران را هم شامل میشود. از همه مهمتر وقتی یکی از اولین کارهای شورای جدید، جمع آوری دست فروشان باشد و بعد از چند ماه برگردند سر جای اولشان، باید از آنها خواست که همین موضوع پیش پا افتاده را پیگیر شوند تا همه به ریش شورا و انتخاب کنندگانشان نخندند. آن روستایی سبزی فروش اصلا به شورای شهسوار رای نداده و اعضای شورا را نمیشناسد ولی وقتی از دور یکی آنها را میبیند به بغل دستی اش میگوید: ا ا ا ا این ……… بو امه ره در به در هاکوده یا !
    وقتیاز دو قدم اول یک قدم به عقب برگشته شد، نمیتوان نتظار جهش داشت که ممکن است با کله از پشت به زمین بخوریم.

  8. وقت تنگ است !!!
    این همه حرف زدیم و راه نشان دادیم سودی نداشت تصمیم گرفتم از این پس تحت عبارت فوق مستقیم برم سر اصل مطلب هـم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
    ۱٫ اگر از روبروی حمام دیانت به پسکلایه کوچک رفته باشید سر پیچ اول با یک زائده بتی برخورد می کنید که احتمال دارد خودروی شما با آن برخورد کرده و چپ کند شما مهندس عمرانی می دانی چکار باید کرد
    ۲- نمای شهر را زمین های بلا تکلیف و بدون حصار به شکل یک خرابه بزرگ پر کرده که می توان باا یک اختار به صاحب آن یا نصب پارچه نوشته جهت اطلاع صاحبان آن، آن را از این حال و روز نجات داد به عنوان نمونه زمین متروکه جنب اداره راهنمایی ورانندگی جنب نمایشگاه نوین و…

  9. سلام بر آنان که کاری و کارگرند
    “کاف” کارگر شد // کاری دگر شد
    “کاف” مثل کوشش // کاری ز جوشش
    “کاف” مثل کاری // چون رود جاری
    “کاف” کار دارد // چون یار دارد
    “کاف” مثل آقا // فامیل و حقّا
    “کاف” نام دارد / چون جام دارد
    “کاف” کار زیبا // آن شوق بابا
    “کاف” روز کاری //چون رود جاری
    “کاف” مثل کوچه // بی قید گوشه
    “کاف” چون کلامی // با مرد نامی
    “کاف” کیف دارد // هم لیف دارد
    “کاف” کام دارد // خود نام دارد
    “کاف” را ولش کن….
    جناب مهندس فلاحت کار عزیز!
    شما در نام رضا ودر در فامیل هم کار را داری.رضایت خدا را در همه ی امور زندگی طلب کن.
    بسیار از تلاشتان سپاس داریم.
    در راه توسعه کاری دیدن کارگران کار کوچکی نیست که شما در آن اهتمام دارید.
    کار شما در دیدن کارگران حتی با یک وعده ناهار در تالار بسیار مناسب شهر کار کمی نبود. نفس کارتان با حضور هنرمند نامی طنز و سینما هم بسیار عالی است . نام مبارک علی(ع) را هم دارید. از تمام انرژی تان استفاده کنید.شهر خوب هم فکرهای خوب می طلبد. و کارگر خوب هم اهمیّت خوب را در شهر برای خود تعریف می نماید. لطفا به توصیه های دلسوزان شهر توجه کنید. یا حداقل کمی ذهنتان را معطوف نمایید . بدون اینکه در حاشیه باشید. درست در متن و در اصل کار کنید. روز کار و کارگر گذشته است ولی کارگر همیشه کارگر است و باید به تلاش خود افتخار کند. لطفا در صورت امکان برای پرسنل کاریتان در شهرداری به ویژه کارگران کلاس یا کارگاهی تعریف کنید تا دیگر ندیده های جوی آب و معابر و … هم به این راحتی از دستشان در نرود.لازم است فرهنگ کار و کارگر نهادینه شود.ابتدا خانه.بعد بیرون خانه. از تلاش کاری شما سپاسگزارم.

  10. با درود فراوان
    ضمن پوزش از روح بزرگ جناب کسرایی ، وهمچنین از دوست خوبم علیرضا فلاحتکار، در پاسخ دوستان نگرانم سپهر و سیامک عزیز .
    گفته بودم زندگی زیباست.
    گفته و نا گفته، ای بس نکته ها کاینجاست.
    آسمان باز؛ آفتاب زر؛ باغ های گل؛
    دشت های بی در و پیکر؛
    سر برون آوردن گل از درون برف؛
    تاب نرم رقص ماهی در بلور آب؛
    بوی عطر خاک باران خورده در کهسار؛
    خواب گندم زارها در چشمه ی مهتاب؛
    آمدن، رفتن، دویدن؛ عشق ورزیدن؛
    در غم انسان نشستن؛
    پا به پای شادمانی های مردم پای کوبیدن؛
    کار کردن، کار کردن؛
    آرمیدن؛
    ……. زندگی را شعله باید برفروزنده؛
    شعله ها را هیمه سوزنده.
    جنگل هستی تو، ای انسان!
    جنگل، ای روییده ی آزاد،
    ……… سر بلند و سبز باش، ای جنگل انسان!
    …….. روزگاری بود؛
    روزگار تلخ و تاری بود.
    …… شهر سیلی خورده هذیان داشت؛
    بر زبان بس داستان های پریشان داشت.
    …… در این پیکار، در این کار،
    دل خلقی ست در مشتم؛ امید مردمی خاموش هم پشتم.
    …… زمین می داند این را، آسمان ها نیز،
    که تن بی عیب و جان پاک است.
    نه نیرنگی به کار من، نه افسونی؛
    نه ترسی در سرم، نه در دلم باک است.
    ……..
    شما ای قله های سرکش خاموش ، غرور و سربلندی هم شما را باد .
    امیدم را برافرازید ، چو پرچم ها که از باد سحرگاهان به سر دارید .
    غرورم را نگه دارید ، به سان آن پلنگانی که در کوه و کمر دارید .
    …….
    آری، آری، زندگی زیباست.
    زندگی آتش گهی دیرنده پابرجاست.
    گر بیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیداست.
    ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست.